بوی پیراهنِ پدر!

برای آنانکه از مسعود پزشکیان بوی پیراهن پدران شهیدشان را استشمام می‌کنند!
عبدالصاحب ناصری
تنها چند بهار؛ کوچک‌ترین آنها ۳ و بزرگ‌ترینشان ۱۲ بهار از عمرش سپری می‌شد، که با قرآن و آب و آینه به بدرقهٔ پدر رفتند.
 آخرین تصویری که از پدر در قاب دیده دارند، مربوط به بیش از ۴۱ سال پیش است، تصویری دور و در مِه و غبار، اما نشسته بر دل و جاودان.
وقتی که تکه‌هایی از استخوان‌های پدر، پیچیده در پرچم وطن و پارچه‌ای سپید به خانه برگشت، آن شب با چشمان خویش دیدم که بچه‌ها پس از چهل و یک سال اربعین مفارقت، بابا را همچون جان بغل کرده، قلب بی‌قرار مالامال از رنج دوریشان را به آن تکه استخوان‌هایی که تجلی شرف و عزت و رشادت و فداکاری یک ملت در درازنای تاریخ بودند، در تمنای فروخفتن آن امواج بلند بی‌قراری به ساحل بیکران تابوت پدر سپرده بودند!
من با دیدگان خود دیدم، که چگونه بچه‌ها، عاشقانه پدر را می‌بوییدند. در تصورم صحنه‌ای پرداخته می‌شد که درآن کودکی ایستاده بر درب منزل و در انتظار، پدر را در انتهای دور کوچه می‌بیند، چون تیرِ از کمان جَسته، پا برهنه، سمت او به تندی باد می‌دود، در این تندی، تپش قلبش به اوج می‌رسد، خود را به او رسانده و در آغوش گشوده‌اش رها می‌‌سازد و بر شانه‌های شکوه شادمانی می‌نشیند و به آبی آسمان آرامش سر می‌ساید.
پدر را آن شب به جای معراج شهدا در خانه میهمان کردند تا پس از چهار دهه، باز خانه عطر و نور حضور پدر بگیرد.
آن شب من نتوانستم به کسی از اعضای خانواده تعزیت بگویم، به جای تسلیت، بازگشت پدر را به خانه و حضور در میان خانواده به فرزندانش تبریک گفتم.
اکنون افراد متعددی از آن سوختگان در میان لهیب شعله‌های هجران پدر، در مطابقت آن تصویر دور  در مه و غبار، در سیمای محبوب مسعود، رخسار پدر می‌بینند و از سلوک صادقانهٔ بی‌ریا و نَفَس پاک آن طبیب شفیق ملت، بوی پیراهن پدران شهیدشان را استشمام می‌کنند و گام‌های استوار پدران دلیر رشیدشان را در رفتن به میان معرکهٔ خوف و خون و خطر برای دفاع از وطن، در قدم و قامت و قول همرزم دیروزشان، مسعودِ روزگاران محنت ملت، نوسازی و بازسازی می‌کنند.
من در جلساتی که سخنران برنامه،های ستاد جناب پزشکیان بودم، دیدم که این شب‌های ستاد با حضور و فروغ ستارگان فراوانی از فرزندان شاهد، نورباران شده است، آنان بذر لاله می‌پاشند بدان امید که؛ فردا که بهار آید/ صد لاله به بار آید
ازدحام حضور فرزندان شهدای عزیز میهن در ستاد، رایحهٔ روحبخش حضور پدران دلیرشان را در آن فضا می‌پراکند.
آنان فضیلت‌های انسانی و مکرمت‌های اخلاقی، نیک‌گفتاری، پرهیزگاری، پارسایی، پیمان‌داری، خویشتنداری، حق‌مداری، رواداری، فداکاری، دست و دامن‌پاکی، رادی و رهایی، دینداری، میهن‌دوستی، مردم‌خواهی و ستم‌ستیزی و دنیاگریزی و خرد محوری و خدا خواهی را قدر مشترک پزشکیان مهربان و پدران شهید قهرمانشان یافته‌اند که چنین به ساحل امن اعتماد رسیده و چراغ امیدشان را بر ستون ستاد او آویخته‌‌اند.
با توکل به خداوند قادر متعال، در همراهی آن میراث‌داران شجاعت و شهادت، جمعه هشتم تیرماه ۱۴۰۳ در شعب اخذ رأی حضور به هم خواهیم رساند و با انتخاب دکتر مسعود پزشکیان، قرار شنبه را حضور در جشن شادی و مهربانی ملی با ریاست جمهوری مسعود ملت، خواهیم نهاد.
تاریخ انتشار: ۶ تير ۱۴۰۳ ساعت:04:06
نظرات ارسال نظر