خودسوزی یا هاراگیری ایلامی
مدیرکل پزشکی قانونی ایلام گفت: حوادث ناشی از کار در این استان نسبت به مدت مشابه سال گذشته پنج درصد افزایش یافته است.
فرج براری*
آیا در زندگی اتفاق افتاده است که هر از گاهی تصمیم بگیرید کلک خودتان را بکنید؟!
شاید در زندگی هرگز چنین تصمیم وحشتناکی نگرفته باشید اما این را دیگر کسی باور نمیکند که اهل این شهر باشید و در طول زندگی خود یک یا چند بار به آن فکرنکرده باشید، شاید هم چند بار خودکشی ناموفق داشتهاید، کسی چه میداند؟!
در هوای گرم یکی از روزهای شهریورماه امسال مردم متوجه سر و صدای یکی از همسایهها شدند، آنها اول این موضوع را جدی نگرفتند، فکر کردند یک دعوای معمول خانوادگی اتفاق افتاده است، ناگهان پیکری پیچیده در شعلههای آتش بیرون میآید.
گلولهی آتش پیچ و تاب میخورد و جیغهای دردناکش سکوت بعدازظهر را میشکند، او هرچه نزدیکتر میشود، جماعت تماشاگر دور و دورتر میشوند.
به راستی چه دردناک است این مسلخ درد را به نظاره نشستن! هاج و واج وسط جماعت تماشاگر ماندهای، مثل اینکه کابوس دیده باشی، بوی گوشت سوخته و موی کزداده دلت را میآشوبد.
میخواهی چیزی بگویی ولی نمیتوانی، میخواهی تمام رنجهای فروخورده را بالا بیاوری، پاهایت بی رمق و سست شدهاند، میکوشی افکارت را جمع و جور کنی، رنجی احساس کردهای که شاید پیش ازاین درنیافتهای، اندوهی که اینک بخشی از توست و میرود خوابت را هم آشفته سازد.
با خود میگویی کاش دست لرزان آن زن کبریت را نمیکشید. نگاه اندوهبارت را به سرنوشت تراژیک و غمبار شهر میدوزی و میگذری اما زجههای هراسناک آن زن برای همیشه در گوشهایت ادامه مییابد.
اگر ما بزرگترین تراژدی شهرمان را خودسوزی قلمداد نکنیم دیگر از حقشناسی بویی نبردهایم.
به راستی مسئولین استان به جز سرپوش گذاشتن بر این حقیقت، آیا علتهای بیشمار آن را شناخته و طبقهبندی کردهاند؟ آیا مجال آن را یافتهاند که بیاندیشند چرا امید جوانان این دیار رو به نابودی است و بهار قلبشان رو به خزان میرود؟ آیا تاکنون تماس بالهای فقر و فاجعه را بر پوست خود احساس کردهاند؟ آنها با خویشتنداری آمارها را رو نمیکنند که بگویند خودکشی نیست و با ادبیاتی فضلفروشانه به این وظیفه که آدم نباید خودش را بکشد ترشرویی نشان میدهند، یکی این درد را ناشی از فقدان غمانگیز بصیرت و دیگری پایبند نبودن به آموزههای دینی را علت میداند.
سیاست مسئولین استان در جلوگیری از معضلات اجتماعی و همچنین پرداختن به مسائل فرهنگی ناشی از یک مدیریت غیراصولی بوده و هست چرا که اختصاص بودجههای فرهنگی که به نام رفع معضلات اجتماعی مانند خودکشی و اعتیاد صورت گرفته، نه تنها راهکاری را پیش روی این نارساییها قرارنداده، بلکه هیچ گرهای از کار فروبسته زندگی اجتماعی مردم بازنکرده است.
از طرفی نفوذ سیستم زندگی مدرن و دوگانگی آن در تضاد با سنتهای کلاسیک و قبیلهای ما را از رشد فردی محروم ساخته و به جنون آنی گرفتار کرده است و حالا مسئولین کدام سمینار استانی یا کدام راهکار جهت اصلاح رفتار پیش روی خانوادهها قرار دادهاند؟ در سالهای اخیر رشد فزاینده خودکشی در بعضی کشورهای اروپایی همانند بلژیک و دانمارک نگرانکننده بود اما این کشورها با برنامههای مدون و سمینارهای متنوع توانستند تا حدودی آن را کنترل کنند. یا در کشور کهن و دورافتادهی ژاپن، فرهنگ و باوری مذموم در اعماق تاریخ این کشور ریشه دوانیده به نام هاراگیری یا خودکشی با دریدن شکم، این خودکشی به خاطر اعلام اعتراض یا به معنای مرگ پاک در زندگی مردمان این سرزمین چنان عجین شده بود که تا اکنون هم دست از سر آنان برنداشته، بطوریکه هرساله افراد زیادی دست به هاراگیری به رسم ساموراییهای گذشته یا به روش مدرنتر، مانند خودکشی گروهی از طریق شبکههای اینترنتی دست میزنند.
در این سنت به دزدان و جنگجویان بازنده و خطاکار امکان هاراگیری داده میشد تا به جای زندگی با چنین ننگ و فقری به سنت ساموراییهای عزتمند خودشان را بکشند. این فرهنگ در حقیقت نوعی اعتراض هم به حساب میآمد، فرد با این عمل درستی خود و نادرستی دیگران را ثابت میکرد.
این فرهنگ در باور ژاپنیهای امروزی نیز چنان ریشه دوانیده که سالانه شاهد خودکشی هزاران نفر بودیم تا اینکه سازمان بهداشت ژاپن سخت تلاش کرد تا جلوی این روند را بگیرد، آنها روی بهداشت روانی مردم و همچنین کاربران سایتهای اینترنتی کار کردند و موفق شدند میزان آن را تا حدود زیادی کاهش دهند.
اما مسئله اینجاست که خودسوزیهای ما همانند کشور ژاپن در سنت، فرهنگ و دین ما ریشه ندارد و تمام یافتهها از میراث گذشتهی ما نیز کشش به سوی زیستن و گریز از نابودی و مرگی خودخواسته بوده است.
پدران زحمتکش و مادران بردبار فرزندان این دیار هرگز در گذشته تسلیم دیو ناامیدی نشدهاند پس پدیدهای تازه است و باید متولیان امر به فکرچاره باشند، نباید شکستپذیر و ساکن بمانند، باید همه همکار، همدل و همفکر بکوشند تا بر این معضلات فائق آمده و ترقی و پیشرفت شخصی، اجتماعی و اقتصادی استان را رقم بزنند.
*روزنامهنگار
آیا در زندگی اتفاق افتاده است که هر از گاهی تصمیم بگیرید کلک خودتان را بکنید؟!
شاید در زندگی هرگز چنین تصمیم وحشتناکی نگرفته باشید اما این را دیگر کسی باور نمیکند که اهل این شهر باشید و در طول زندگی خود یک یا چند بار به آن فکرنکرده باشید، شاید هم چند بار خودکشی ناموفق داشتهاید، کسی چه میداند؟!
در هوای گرم یکی از روزهای شهریورماه امسال مردم متوجه سر و صدای یکی از همسایهها شدند، آنها اول این موضوع را جدی نگرفتند، فکر کردند یک دعوای معمول خانوادگی اتفاق افتاده است، ناگهان پیکری پیچیده در شعلههای آتش بیرون میآید.
گلولهی آتش پیچ و تاب میخورد و جیغهای دردناکش سکوت بعدازظهر را میشکند، او هرچه نزدیکتر میشود، جماعت تماشاگر دور و دورتر میشوند.
به راستی چه دردناک است این مسلخ درد را به نظاره نشستن! هاج و واج وسط جماعت تماشاگر ماندهای، مثل اینکه کابوس دیده باشی، بوی گوشت سوخته و موی کزداده دلت را میآشوبد.
میخواهی چیزی بگویی ولی نمیتوانی، میخواهی تمام رنجهای فروخورده را بالا بیاوری، پاهایت بی رمق و سست شدهاند، میکوشی افکارت را جمع و جور کنی، رنجی احساس کردهای که شاید پیش ازاین درنیافتهای، اندوهی که اینک بخشی از توست و میرود خوابت را هم آشفته سازد.
با خود میگویی کاش دست لرزان آن زن کبریت را نمیکشید. نگاه اندوهبارت را به سرنوشت تراژیک و غمبار شهر میدوزی و میگذری اما زجههای هراسناک آن زن برای همیشه در گوشهایت ادامه مییابد.
اگر ما بزرگترین تراژدی شهرمان را خودسوزی قلمداد نکنیم دیگر از حقشناسی بویی نبردهایم.
به راستی مسئولین استان به جز سرپوش گذاشتن بر این حقیقت، آیا علتهای بیشمار آن را شناخته و طبقهبندی کردهاند؟ آیا مجال آن را یافتهاند که بیاندیشند چرا امید جوانان این دیار رو به نابودی است و بهار قلبشان رو به خزان میرود؟ آیا تاکنون تماس بالهای فقر و فاجعه را بر پوست خود احساس کردهاند؟ آنها با خویشتنداری آمارها را رو نمیکنند که بگویند خودکشی نیست و با ادبیاتی فضلفروشانه به این وظیفه که آدم نباید خودش را بکشد ترشرویی نشان میدهند، یکی این درد را ناشی از فقدان غمانگیز بصیرت و دیگری پایبند نبودن به آموزههای دینی را علت میداند.
سیاست مسئولین استان در جلوگیری از معضلات اجتماعی و همچنین پرداختن به مسائل فرهنگی ناشی از یک مدیریت غیراصولی بوده و هست چرا که اختصاص بودجههای فرهنگی که به نام رفع معضلات اجتماعی مانند خودکشی و اعتیاد صورت گرفته، نه تنها راهکاری را پیش روی این نارساییها قرارنداده، بلکه هیچ گرهای از کار فروبسته زندگی اجتماعی مردم بازنکرده است.
از طرفی نفوذ سیستم زندگی مدرن و دوگانگی آن در تضاد با سنتهای کلاسیک و قبیلهای ما را از رشد فردی محروم ساخته و به جنون آنی گرفتار کرده است و حالا مسئولین کدام سمینار استانی یا کدام راهکار جهت اصلاح رفتار پیش روی خانوادهها قرار دادهاند؟ در سالهای اخیر رشد فزاینده خودکشی در بعضی کشورهای اروپایی همانند بلژیک و دانمارک نگرانکننده بود اما این کشورها با برنامههای مدون و سمینارهای متنوع توانستند تا حدودی آن را کنترل کنند. یا در کشور کهن و دورافتادهی ژاپن، فرهنگ و باوری مذموم در اعماق تاریخ این کشور ریشه دوانیده به نام هاراگیری یا خودکشی با دریدن شکم، این خودکشی به خاطر اعلام اعتراض یا به معنای مرگ پاک در زندگی مردمان این سرزمین چنان عجین شده بود که تا اکنون هم دست از سر آنان برنداشته، بطوریکه هرساله افراد زیادی دست به هاراگیری به رسم ساموراییهای گذشته یا به روش مدرنتر، مانند خودکشی گروهی از طریق شبکههای اینترنتی دست میزنند.
در این سنت به دزدان و جنگجویان بازنده و خطاکار امکان هاراگیری داده میشد تا به جای زندگی با چنین ننگ و فقری به سنت ساموراییهای عزتمند خودشان را بکشند. این فرهنگ در حقیقت نوعی اعتراض هم به حساب میآمد، فرد با این عمل درستی خود و نادرستی دیگران را ثابت میکرد.
این فرهنگ در باور ژاپنیهای امروزی نیز چنان ریشه دوانیده که سالانه شاهد خودکشی هزاران نفر بودیم تا اینکه سازمان بهداشت ژاپن سخت تلاش کرد تا جلوی این روند را بگیرد، آنها روی بهداشت روانی مردم و همچنین کاربران سایتهای اینترنتی کار کردند و موفق شدند میزان آن را تا حدود زیادی کاهش دهند.
اما مسئله اینجاست که خودسوزیهای ما همانند کشور ژاپن در سنت، فرهنگ و دین ما ریشه ندارد و تمام یافتهها از میراث گذشتهی ما نیز کشش به سوی زیستن و گریز از نابودی و مرگی خودخواسته بوده است.
پدران زحمتکش و مادران بردبار فرزندان این دیار هرگز در گذشته تسلیم دیو ناامیدی نشدهاند پس پدیدهای تازه است و باید متولیان امر به فکرچاره باشند، نباید شکستپذیر و ساکن بمانند، باید همه همکار، همدل و همفکر بکوشند تا بر این معضلات فائق آمده و ترقی و پیشرفت شخصی، اجتماعی و اقتصادی استان را رقم بزنند.
*روزنامهنگار