ما نشسته میخوابیم
در خیابان آیت اله حیدری تا کمر در سطل زباله خم شده است. من کیسهی پلاستیک به دست آرام به او نزدیک میشوم. او بالاتنهاش را از سطل زباله بیرون میکشد و با تعجب نگاهم میکند. چهره ای جوان اما شکسته دارد. پلاستیکها را از دستم میگیرد.
فرج براری*
امروزه زبالهگردی به تصویری آشنا و پدیدهای رایج در جامعه شهری ایلام تبدیل شده است. گروههای مختلفی از فرودستان به قصد گردآوری ضایعات شهری به زبالهگردی روی آوردهاند.
مردان، زنان و حتی کودکانی که سهم خود از زندگی و منابع بسیار جامعه را در مخازن زباله میجویند. آنها از حوالی ظهر تا نیمههای شب برای بقا دل به تعفن زبالهها میسپارند. هرکس از زاویه دید خود برای این پدیده تحلیلهای متفاوتی ارائه میدهد، اما چگونه میتوان تجربهی یک فرد طرد شده، بیخانمان، فقیر شده و یا گرفتار گرسنگی و اعتیاد را دریافت؟؟ من با وجود اینکه شبهای زیادی به قصد تهیه گزارش و نوشتن درباره آنها راهی خیابانهای شهر میشدم، ضمن گفتوگو و هم نشینی با آنها، باز به تمامی توانایی فهم تجربهی زباله گردی ممکن نبود..
برقراری ارتباط با آنها کار دشواری است. به دلیل احساس حقارت، بی اعتمادی به مردم و هراس و ترسی که از برخورد مامورین شهرداری در حین کار تجربه می کنند، از این رو من برای گفتوگو
با آنها مقداری پلاستیک را در کیسههای مختلف ریختم تا بتوانم اعتمادشان را جلب کرده و با آنها هم کلام شوم..
جستجوی نان در پسماند
در خیابان آیتاله حیدری تا کمر در سطل زباله خم شده است. من کیسهی پلاستیک به دست آرام به او نزدیک میشوم. او بالاتنهاش را از سطل زباله بیرون میکشد و با تعجب نگاهم میکند. چهره ای جوان اما شکسته دارد. پلاستیکها را از دستم میگیرد.
او میگوید: از سطلهای بیمارستان قوطیهای خالی و پلاستیک جمع میکنم و کیلویی ۷ هزار تومان به گاراژدارها و اربابان زباله در پیچ آشوری میفروشم. اگر شانس با من یار باشد و بتوانم یک تکه مس پیدا کنم که وضعم کویت میشود. آن وقت میتوانم در شبانه روز دوبار خودم را بسازم و نعشه کنم.
ارباب زباله کیه؟ منظورم افردای هستند که برای پیمانکاران شهرداری کار میکنند. آنها پلاستیکها را با قیمت کم از ما میخرند و گران میفروشند.
چند وقت پیش هم مامورین شهرداری گاریم را بردند. حالا با گونی کار میکنم. از خانه و جای خوابش که میپرسم، با خنده میگوید: ما در خیابان نشسته میخوابیم..
امیر را حوالی ساعت ۱۱ شب نزدیک مخزنهای زباله خیابان پاسداران دیدم.. گونیاش را زمین گذاشته و در پناه سطل زباله سیگار میکشید. او در شبانه روز ۱۰ الی۱۲ کیلو ضایعات خود را در ازای کیلویی ۷هزار تومان در جاده مهران میفروشد.
از زندگیش میپرسم میگوید: وقتی هیچ نداشته باشی زباله گرد میشوی. زبالهگرد که شدی وبال گردن میشوی. بعضی از بچههای زباله گرد داخل گاراژها در میان زبالهها میخوابند. من نمیخواستم وبال گردن کسی باشم، درمحدوده کوه زندگی میکنم در آلونکی که با مقداری چوب و ورق ساختهام. سقف خانهام بنر کهنه ایست که یکی از دوستان برایم پیدا کرده..
محمد اما سیزده سال بیشتر ندارد، با وجود جثهی کوچکش گونی بزرگی بر دوش گرفته و روی لبهی یکی از مخازن زباله در خیابان فردوسی قوز کرده است.
او دو سال پیش به قصد جمع آوری زباله مدرسه را رها کرده و با پدر و مادر و دو خواهر کوچکترش در حاشیه شهر زندگی میکند.
میگوید:پدرم مریض است، بعضی وقتها که حالش بهتر است با من زباله گردی میکند، ما پلاستیکها را به خانه میبریم و به نان خشکیها کیلویی چهار هزار میفروشیم..
کسی کمکتون نمیکنه؟؟ از ادارهای یا جایی؟؟
نه، فقط بعضی وقتها بهمون غذای نذری میدادن....
روی کناره جدول نزدیک یکی از مخازن زباله در بلوار مدرس نشسته و روی گونیاش خم شده،
به آرامی کنارش ترمز میکنم. برمیگردد و نگاهم میکند. نایلون پلاستیک خود را از شیشه بیرون میآورم. از ماشین پیاده نمیشوم ،نباید او را بترسانم. بلند میشود و به طرفم میآید، دستش را با یک تکه پارچهی کهنه بسته است.
میتوانم چند سوال از شما بپرسم؟؟ از شرم نگاهش را بر میگرداند و میگوید: بفرمایید!!
او زنی ۴۵ ساله و بی کس و کار است. به گفتهی خودش در زیر خان (زیرزمین)یکی از آشنایان در حاشیه شمالی شهر زندگی میکند. در شبانه روز دوازده الی پانزده کیلو پلاستیک جمع می کند به ضایعاتیهای میدان چالسرا میفروشد.
دستتون چی شده؟؟ شیشه دستمو بریده، داخل سطلها پر از شیشه س ....
زباله گردی کار سادهای نیست، این افراد علاوه بر تماس با اشیای تیز، در مواجهه با بوهای نفسگیر و در تماس با پس ماندههای دارویی و عفونی هستند. درجدال با موشها، گربهها و سوسکها در معرض طیف وسیعی از بیماریها و عفونتها قرار دارند.َ ما در بررسی و واکاوی زیست زباله گردی در شهر ایلام متوجه شدیم این افراد در شبانه روز بیش از دوازده ساعت کار میکنند، در این راه انواع آسیبهای جسمی، روحی را تجربه میکنند درمقابل سود کلانش را واسطهها و منفعت طلبان به جیب میزنند . آنها از سر ناچاری خود را به تعفن زبالهدانها پرت میکنند تا ضایعاتیها، گاراژدارها، اربابان زباله و پیمانکاران زیر عنوان مدیریت پسماند در رفاه بغلتند..
طبق ماده ۷قانون مدیریت پسماندها، مدیریت اجرای کلیه پسماندها بر عهده شهرداریهاست. در حالی که پدیده زباله گردی از زمانی شکل گرفته که جمعآوری آن برای شهرداریها و پیمانکاران صرفه اقتصادی پیدا کرده است. از این رو میخواهیم بدانیم سازوکار مدیریت پسماند در شهری چون ایلام چگونه است.. برای همین با رئیس سازمان مدیریت پسماند شهرداری ایلام گفتوگو کردیم.
آقای هواسی میگوید: ما هر ساله بر اساس سیاست برون سپاری بخشی از عملیات جمع آوری، جداسازی و دفع پسماند را بصورت سالانه به پیمانکاران واگذار میکنیم و آنها موظف هستند به جمع آوری پسماند خشک و تفکیک شده از مبادی تولید، یعنی منازل و غرفههای بازیافت...او در پاسخ به این سوال که آیا پیمانکاران شهرداری زبالههای خشک را از طریق افراد زباله گرد جمع آوری میکند یا نه ؟؟ میگوید طبق قانون پیمانکاران شهرداری هیچ حق مسئولیتی در قبال مخازن خیابان ندارند، حتی پیمانکاران جمع آوری و مبارزه با زباله گردان به ما کمک میکنند..!!
منظور چه مبارزهای؟! طبق قانون جمع آوری زباله از مخازن شهری تخلف است و ما از طریق دایره اجرائیات و حتی با کمک نیروی انتظامی با آنها برخورد میکنیم. گاریها و گونیهایشان را ضبط میکنیم، حتی از آنها تعهد میگیریم ولی باز به چرخهی زباله گردی برمیگردند...
متاسفانه هیچگاه این قوانین با واقعیتهای موجود هم خوانی نداشته و همیشه در راستای تهدید زندگی خیابانی بی نتیجه مانده است.
تجربه نشان داده است که هیج معضل اجتماعی با راه حلهای بولدوزری بهبود نیافته است. زخم عمیق و معضل ریشه دار گدایان، دست فروشان،کودکان کار، ومعتادین متجاهر را به خاطر بیاورید که سالهاست با راهحلهای ضربتی و حذفی التیام نیافته است...
به نظر میرسد که زبالهگردی آخرین پناه فرودستان در مقابله با بحرانهای اجتماعی و اقتصادی باشد، بحرانهایی که در بطن نابرابری و فقر شکل گرفته است.
عوامل مختلفی در شکلگیری پدیده زباله گردی ایفای نقش میکنند. افزایش تولید پسماند قابل بازیافت -گسترش مصرف- ناتوانی و عدم مدیریت در جمع آوری پسماندها- نبود زیرساختهای تفکیک زباله به شکل مدرن و مهمتر از همه وخیمتر شدن وضعیت اقتصادی، گسترش فقر و فقدان حمایت اصولی از طبقهی آسیبپذیر، زنان و کودکان زیادی را در معرض فقر مطلق و انتخاب شغل زباله گردی قرار داده است. حاشیه نشینی و روند سریع سقوط مردم به حاشیه بدلیل تورم و بحرانهای شدید اقتصادی یکی ازهمین دلایل است که متاسفانه برای این معضل هم راه حلی صورت نگرفته، به طوری که آمارها از وجود ۱۹ میلیون حاشیهنشین در استانهای ایران خبر میدهند.
در مقابل اما بعضی از مسئولان بی کار ننشستند. آنها احساس کردند که واژهی زباله گرد با توجه به بار منفیاش احساس خوبی به آنها نمیدهد، از این رو بسیار به مغز مبارک فشار آوردند و واژهی جایگزین (تفکیک کار) یا (تفکیک یار) را مناسب این قشر فراموش شده دانستهاند.....
در نهایت حذف پدیده زباله گردی علاوه بر شهرداری نیازمند همکاری ارگانها و سازمانهای متعدد و حتی سازمانهای مردم نهاد فعال در زمینه آسیب دیدگان اجتماعی است.
فرهنگسازی و ایجاد انگیزه در بین مردم برای تفکیک زباله از مبدا- حمایتهای بهداشتی، معیشتی، درمانی و بهداشتی با کیفیت برای کودکان بازمانده از تحصیل و خانوادههای آنها-حمایت اصولی از خانوادههای درگیر اعتیاد - ساماندهی گروههای آسیب پذیر جامعه و توجه به نیازها و شرایط زندگی زنان و کودکان زباله گرد شاید بتواند سایه وجود این پدیده را بر سیمای شهر کمرنگ جلوه دهد...
*روزنامهنگار
امروزه زبالهگردی به تصویری آشنا و پدیدهای رایج در جامعه شهری ایلام تبدیل شده است. گروههای مختلفی از فرودستان به قصد گردآوری ضایعات شهری به زبالهگردی روی آوردهاند.
مردان، زنان و حتی کودکانی که سهم خود از زندگی و منابع بسیار جامعه را در مخازن زباله میجویند. آنها از حوالی ظهر تا نیمههای شب برای بقا دل به تعفن زبالهها میسپارند. هرکس از زاویه دید خود برای این پدیده تحلیلهای متفاوتی ارائه میدهد، اما چگونه میتوان تجربهی یک فرد طرد شده، بیخانمان، فقیر شده و یا گرفتار گرسنگی و اعتیاد را دریافت؟؟ من با وجود اینکه شبهای زیادی به قصد تهیه گزارش و نوشتن درباره آنها راهی خیابانهای شهر میشدم، ضمن گفتوگو و هم نشینی با آنها، باز به تمامی توانایی فهم تجربهی زباله گردی ممکن نبود..
برقراری ارتباط با آنها کار دشواری است. به دلیل احساس حقارت، بی اعتمادی به مردم و هراس و ترسی که از برخورد مامورین شهرداری در حین کار تجربه می کنند، از این رو من برای گفتوگو
با آنها مقداری پلاستیک را در کیسههای مختلف ریختم تا بتوانم اعتمادشان را جلب کرده و با آنها هم کلام شوم..
جستجوی نان در پسماند
در خیابان آیتاله حیدری تا کمر در سطل زباله خم شده است. من کیسهی پلاستیک به دست آرام به او نزدیک میشوم. او بالاتنهاش را از سطل زباله بیرون میکشد و با تعجب نگاهم میکند. چهره ای جوان اما شکسته دارد. پلاستیکها را از دستم میگیرد.
او میگوید: از سطلهای بیمارستان قوطیهای خالی و پلاستیک جمع میکنم و کیلویی ۷ هزار تومان به گاراژدارها و اربابان زباله در پیچ آشوری میفروشم. اگر شانس با من یار باشد و بتوانم یک تکه مس پیدا کنم که وضعم کویت میشود. آن وقت میتوانم در شبانه روز دوبار خودم را بسازم و نعشه کنم.
ارباب زباله کیه؟ منظورم افردای هستند که برای پیمانکاران شهرداری کار میکنند. آنها پلاستیکها را با قیمت کم از ما میخرند و گران میفروشند.
چند وقت پیش هم مامورین شهرداری گاریم را بردند. حالا با گونی کار میکنم. از خانه و جای خوابش که میپرسم، با خنده میگوید: ما در خیابان نشسته میخوابیم..
امیر را حوالی ساعت ۱۱ شب نزدیک مخزنهای زباله خیابان پاسداران دیدم.. گونیاش را زمین گذاشته و در پناه سطل زباله سیگار میکشید. او در شبانه روز ۱۰ الی۱۲ کیلو ضایعات خود را در ازای کیلویی ۷هزار تومان در جاده مهران میفروشد.
از زندگیش میپرسم میگوید: وقتی هیچ نداشته باشی زباله گرد میشوی. زبالهگرد که شدی وبال گردن میشوی. بعضی از بچههای زباله گرد داخل گاراژها در میان زبالهها میخوابند. من نمیخواستم وبال گردن کسی باشم، درمحدوده کوه زندگی میکنم در آلونکی که با مقداری چوب و ورق ساختهام. سقف خانهام بنر کهنه ایست که یکی از دوستان برایم پیدا کرده..
محمد اما سیزده سال بیشتر ندارد، با وجود جثهی کوچکش گونی بزرگی بر دوش گرفته و روی لبهی یکی از مخازن زباله در خیابان فردوسی قوز کرده است.
او دو سال پیش به قصد جمع آوری زباله مدرسه را رها کرده و با پدر و مادر و دو خواهر کوچکترش در حاشیه شهر زندگی میکند.
میگوید:پدرم مریض است، بعضی وقتها که حالش بهتر است با من زباله گردی میکند، ما پلاستیکها را به خانه میبریم و به نان خشکیها کیلویی چهار هزار میفروشیم..
کسی کمکتون نمیکنه؟؟ از ادارهای یا جایی؟؟
نه، فقط بعضی وقتها بهمون غذای نذری میدادن....
روی کناره جدول نزدیک یکی از مخازن زباله در بلوار مدرس نشسته و روی گونیاش خم شده،
به آرامی کنارش ترمز میکنم. برمیگردد و نگاهم میکند. نایلون پلاستیک خود را از شیشه بیرون میآورم. از ماشین پیاده نمیشوم ،نباید او را بترسانم. بلند میشود و به طرفم میآید، دستش را با یک تکه پارچهی کهنه بسته است.
میتوانم چند سوال از شما بپرسم؟؟ از شرم نگاهش را بر میگرداند و میگوید: بفرمایید!!
او زنی ۴۵ ساله و بی کس و کار است. به گفتهی خودش در زیر خان (زیرزمین)یکی از آشنایان در حاشیه شمالی شهر زندگی میکند. در شبانه روز دوازده الی پانزده کیلو پلاستیک جمع می کند به ضایعاتیهای میدان چالسرا میفروشد.
دستتون چی شده؟؟ شیشه دستمو بریده، داخل سطلها پر از شیشه س ....
زباله گردی کار سادهای نیست، این افراد علاوه بر تماس با اشیای تیز، در مواجهه با بوهای نفسگیر و در تماس با پس ماندههای دارویی و عفونی هستند. درجدال با موشها، گربهها و سوسکها در معرض طیف وسیعی از بیماریها و عفونتها قرار دارند.َ ما در بررسی و واکاوی زیست زباله گردی در شهر ایلام متوجه شدیم این افراد در شبانه روز بیش از دوازده ساعت کار میکنند، در این راه انواع آسیبهای جسمی، روحی را تجربه میکنند درمقابل سود کلانش را واسطهها و منفعت طلبان به جیب میزنند . آنها از سر ناچاری خود را به تعفن زبالهدانها پرت میکنند تا ضایعاتیها، گاراژدارها، اربابان زباله و پیمانکاران زیر عنوان مدیریت پسماند در رفاه بغلتند..
طبق ماده ۷قانون مدیریت پسماندها، مدیریت اجرای کلیه پسماندها بر عهده شهرداریهاست. در حالی که پدیده زباله گردی از زمانی شکل گرفته که جمعآوری آن برای شهرداریها و پیمانکاران صرفه اقتصادی پیدا کرده است. از این رو میخواهیم بدانیم سازوکار مدیریت پسماند در شهری چون ایلام چگونه است.. برای همین با رئیس سازمان مدیریت پسماند شهرداری ایلام گفتوگو کردیم.
آقای هواسی میگوید: ما هر ساله بر اساس سیاست برون سپاری بخشی از عملیات جمع آوری، جداسازی و دفع پسماند را بصورت سالانه به پیمانکاران واگذار میکنیم و آنها موظف هستند به جمع آوری پسماند خشک و تفکیک شده از مبادی تولید، یعنی منازل و غرفههای بازیافت...او در پاسخ به این سوال که آیا پیمانکاران شهرداری زبالههای خشک را از طریق افراد زباله گرد جمع آوری میکند یا نه ؟؟ میگوید طبق قانون پیمانکاران شهرداری هیچ حق مسئولیتی در قبال مخازن خیابان ندارند، حتی پیمانکاران جمع آوری و مبارزه با زباله گردان به ما کمک میکنند..!!
منظور چه مبارزهای؟! طبق قانون جمع آوری زباله از مخازن شهری تخلف است و ما از طریق دایره اجرائیات و حتی با کمک نیروی انتظامی با آنها برخورد میکنیم. گاریها و گونیهایشان را ضبط میکنیم، حتی از آنها تعهد میگیریم ولی باز به چرخهی زباله گردی برمیگردند...
متاسفانه هیچگاه این قوانین با واقعیتهای موجود هم خوانی نداشته و همیشه در راستای تهدید زندگی خیابانی بی نتیجه مانده است.
تجربه نشان داده است که هیج معضل اجتماعی با راه حلهای بولدوزری بهبود نیافته است. زخم عمیق و معضل ریشه دار گدایان، دست فروشان،کودکان کار، ومعتادین متجاهر را به خاطر بیاورید که سالهاست با راهحلهای ضربتی و حذفی التیام نیافته است...
به نظر میرسد که زبالهگردی آخرین پناه فرودستان در مقابله با بحرانهای اجتماعی و اقتصادی باشد، بحرانهایی که در بطن نابرابری و فقر شکل گرفته است.
عوامل مختلفی در شکلگیری پدیده زباله گردی ایفای نقش میکنند. افزایش تولید پسماند قابل بازیافت -گسترش مصرف- ناتوانی و عدم مدیریت در جمع آوری پسماندها- نبود زیرساختهای تفکیک زباله به شکل مدرن و مهمتر از همه وخیمتر شدن وضعیت اقتصادی، گسترش فقر و فقدان حمایت اصولی از طبقهی آسیبپذیر، زنان و کودکان زیادی را در معرض فقر مطلق و انتخاب شغل زباله گردی قرار داده است. حاشیه نشینی و روند سریع سقوط مردم به حاشیه بدلیل تورم و بحرانهای شدید اقتصادی یکی ازهمین دلایل است که متاسفانه برای این معضل هم راه حلی صورت نگرفته، به طوری که آمارها از وجود ۱۹ میلیون حاشیهنشین در استانهای ایران خبر میدهند.
در مقابل اما بعضی از مسئولان بی کار ننشستند. آنها احساس کردند که واژهی زباله گرد با توجه به بار منفیاش احساس خوبی به آنها نمیدهد، از این رو بسیار به مغز مبارک فشار آوردند و واژهی جایگزین (تفکیک کار) یا (تفکیک یار) را مناسب این قشر فراموش شده دانستهاند.....
در نهایت حذف پدیده زباله گردی علاوه بر شهرداری نیازمند همکاری ارگانها و سازمانهای متعدد و حتی سازمانهای مردم نهاد فعال در زمینه آسیب دیدگان اجتماعی است.
فرهنگسازی و ایجاد انگیزه در بین مردم برای تفکیک زباله از مبدا- حمایتهای بهداشتی، معیشتی، درمانی و بهداشتی با کیفیت برای کودکان بازمانده از تحصیل و خانوادههای آنها-حمایت اصولی از خانوادههای درگیر اعتیاد - ساماندهی گروههای آسیب پذیر جامعه و توجه به نیازها و شرایط زندگی زنان و کودکان زباله گرد شاید بتواند سایه وجود این پدیده را بر سیمای شهر کمرنگ جلوه دهد...
*روزنامهنگار